شریعتی؛
مظلوم، تا همیشه...(2)
مهدی احمدبیگی
شریعتی و مکاتب معاصر:
از طرفی دکترشریعتی، در نقد دمکراسی لیبرال و دفاع از نظام دینی «امامت و امت» و رهبری انقلابی، نظریه مهّم و مشهوری را سالهای پیش از انقلاب مطرح نمود و بسیاری از دگمهای فضای روشنفکری آن زمان را- که تحت تأثیر لیبرالیسم یا مارکسیسم بود- در هم ریخت و با مقاومتهای افراطی در حد فحاشی از سوی محافل روشنفکری لائیک و حتی حلقههای موسوم به روشنفکری دینی مواجه شد. آن عکسالعملها همچنان در محافل روشنفکری لیبرال و غربگرا(اعم از حلقههای صریحاً لائیک یا حلقههای روشنفکری تلفیقی لیبرال مذهبی) علیه شریعتی و نظریات او که مدافع نظریه انقلاب و حکومت ایدئولوژیک و رهبری دینی است، بهشدت ادامه دارد.
«من نظریه تفکیک امامت از خلافت را نمیپذیرم. این نظریه تعبیر دیگری است از نظریه تفکیک سیاست از روحانیت که فکر نمیکنم کسی با روح اسلام آشنایی داشته باشد و از دنیا هم با خبر باشد و نداند که اولاً این نظر از اسلام نیست و نداند که از آنجاست؟ و چرا طرح شده است و چرا گروهی هم آنرا پذیرفتهاند! اساساً این نظریه که پیغمبر دو جنبه را در خود جمع داشت یکی جنبه نبوت و یکی جنبه حکومت، تعبیری است بیشتر مسیحی تا اسلامی. این دوگانگی میان معنویت و مادیت، اخلاق و اقتصاد، رسالت و سیاست، دنیا و آخرت، طبیعت و ماوراء طبیعت و ... در بینش اسلامی وجود ندارد و این از خصائص اسلام است...
پیغمبر وقتی راه بر کاروان قریش می بندد همان مسئولیتی را انجام میدهد که وقتی در مسجد با مردم نماز میگزارد. اینکه علما طبقهای شدند و امرا طبقهای، کار تاریخ اسلام است نه مذهب اسلام. وانگهی این نظریه، تصویری از سیمای امام به دست میدهد که با سیمای «روحانی» یا «عالم دینی» یا «مرجع مذهبی»، بدانگونه که در جامعه مسلمین وجود داشت و دارد شبیه است، در صورتی که، امام باید با شخص پیغمبر شبیه باشد. علی، حسن، حسین، بههمان سادگی و چیرگی و نیز بههمان معنی چکمه میپوشیدند و اسب میتاختند و شمشیر میزدند و به کار نظام و اداره امور و تشکیلات و گزارشهای سیاسی و مسائل اجتماعی میپرداختند که به تعلیم دین و هدایت خلق و اخلاق و عبادت...»
او با نوشتن کتابهایی چون: انسان، مخصوصاً در فصل : « انسان، اسلام و مکتبهای مغرب زمین» که بعداً همین فصل، به عنوان کتاب مستقلی منتشر شد و کتابهای: « جهان بینی و ایدئولوژی و ویژگیهای قرون جدید» و یا سلسله مقالاتی که در سال 1354 با عنوان « مارکسیست ضداسلام» را بیخبر از او در روزنامه کیهان با استفاده از بحث «انسان، اسلام و مکتبهای مغرب زمین» او منتشر کرد و سخنرانیهای پرشور خود را در دانشگاه ادبیات مشهد و حسینیه ارشاد علیهالحاد و بیدینی- مخصوصاً با کمونیسم، که مکتب پیشرفته روزگار او بود- با بیدینی و الحاد مبارزه کرد و اسلام را تنها مکتب رهاییبخش انسان از جهالت و گمراهی معرفی نمود.
شریعتی در خلال سخنرانیها و نوشتههایش با مکاتب شووینسم (ملیگرایی افراطی ضد دین) و همینطور با پان ایرانیسم، پانترکیسم، پان عربیسم و سایر پانها و با پان فاشیسم، نازیسم و مکتبهایی چون راسیونالیسم (مکتب فلسفی که منکر وحی است و همهچیز را ناشی از قوه عقل میداند) مبارزه کرد و از اصالت وحی در مقابل اصالت رای دفاع کرد.
تأثیر مبارزات دکترعلیه مکاتب کمونیسم، مارکسیسم و ماتریالیسم بسیار وسیع، مثمر و سازنده بود. عبارت معروف شهید دکتر مصطفی چمران که در مراسم خاکسپاری دکتر در دمشق ایراد کرده است موید این مدعا است. آن شهید بزرگوار در سخنرانی پراحساس و منطقی خود که خطاب به دکتر شریعتی با عبارت ای علی شروع میشود؛ در بخشی از آن چنین اظهار داشته است:
ای علی! یکی از مارکسیستهای انقلابینما در جمع دوستانش در اروپا میگفت:« دکترعلی شریعتی انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تاخیر انداخت.» و من چمران گفتم: «دکترعلی شریعتی، سیرتکاملی مبارزه را در راه حق و عدالت وهواداری از دین و معنویت اسلام هفتاد سال به جلو برد.»(2)
در این تقریر کوتاه، به اختصار، نظرات مرحوم دکترعلی شریعتی در نقد دموکراسی لیبرال و فراخوان او به رهبری عقیدتی و انقلابی در امت اسلامی، حتیالامکان با نقل قول مستقیم و نیز با اشاره غیرمستقیم به استدلالها و حتی تعابیر وی پرداختیم. چنانچه ملاحظه شد غالب زوایای نگاه شریعتی در این حوزه، تعابیری روشنفکری از همان نظریه فقهای شیعه در توضیح مردم سالاری دینی یا جمهوری اسلامی در ذیل ولایت فقیه است و اگر اصطلاحات فقهی معادل نظریات دکترشریعتی را ذکر کنیم، تفاوت دیدگاه بسیار ناچیز و در حد صفراست. و بدینترتیب اشتراک دیدگاه روشن فکری حقیقی دینی با تئوری اصلی انقلاب اسلامی که پس از مرگ مرموز وی در گرفت بوضوح پیدا است. همچنین تفاوت شدید- در حد تناقض- میان دیدگاه روشنفکری دینی از نوع شریعتی با روشنفکریهای لیبرال که امروز در کشور زیر لوای مذهب مترقی! ترویج میشود نسبت به دهه پیشین واضحتر شده است.
امام و شریعتی:
دکترحسین رزمجو از اساتید نمونه دانشگاه فردوسی مشهد، از قول پدربزرگوار دکتر نقل میکند:
«این افتخار است برای من، که مقلد ایشان باشم. من غیراز ایشان، چه کسی را میتوانم بهعنوان مرجع بپذیرم؟ » (3)
و اما امام در اکثر موارد، ترجیحشان بر سکوت در مورد دکتر بوده است و حتی در مورد نامهای که منتسب به استاد شهید، مطهری است و در آن انتقادات نسبتاً شدیدی نسبت به برخی افکار ایشان مطرح شده است؛ امام هیچ پاسخی ندادند که البته با توجه به اظهار نظرهای بعدی ایشان در مورد دکتر، که بعضشان را در ذیلاً خواهید خواند؛ آن سکوتها را نیز میتوان علامت رضای نسبی ایشان و حمایت تلویحی از دکترشریعتی دانست:
به هنگامی که امام- در دوران تبعیدشان از ایران- در نجف اقامت داشتند؛ حامد الگار، استاد مطالعات خاورمیانه و ایران، در دانشگاه برکلی کالیفرنیا که از دوستان امام و انقلاب اسلامی است؛ ضمن مصاحبهای نظر امام را در باره دکتر شریعتی جویا میشود و ایشان در پاسخ میفرمایند؛ «... تعالیم شریعتی برخی بحثها و اختلافات را در میان علما برانگیخته است؛ ولی در عین حال نقش بزرگی در هدایت جوانان و روشنفکران بهسوی اسلام ایفا کرده . پیروان شریعتی باید از آنچه دکتر شریعتی به ایشان عرضه میکند فراتر بروند و در اسلام سنتی تحقیق کنند. و به همینترتیب، پیروان علمای سنتی نیز باید این حقیقت را در یابند که آنچه علما مطرح کردهاند آخرین کلام نیست؛ پس نیاز به مرور و ارزیابی دقیق مباحثی که دکترشریعتی مطرح کرده است احساس میشود.»(4)
در آخر خاطرهای از حجةالاسلام سید محمود دعایی نقل میشود که نکات جالبی در آن هست: یک روز خدمت امام بودم؛ فرمودند: « از تهران کسی را مستقلاً فرستادهاند پیش من، که بیاید اینجا و علیه مطهری و شریعتی حرف بزنند. من آقای مطهری را میشناسم و میدانم چطور فکر میکند. کتاب مسئله حجاب را آوردند گذاشتند روی میز من و گفتند: آقا! این کتاب جنوب شهر را هم بیحجاب کرده است. در صورتی که این کتاب را خواندهام و میدانم این کتاب جنوب تهران را بیحجاب نکرده بلکه خیلیها را به حجاب نزدیک کرده است و کتاب اسلامشناسی شریعتی را نیز پهلوی من آوردند و گفتند: که علیه مقدسات اسلامی است! ... – به نظرم اسلامشناسی چاپ مشهد بود.- من نخواستم آنجا به آنها جوابی داده باشم. گفتم این کتاب قطور است؛ آن قسمتش را که شما مشخصاً میگوئید این مسایل در آن هست به من نشان بدهید؛ یک جایی را نشان دادند. اما من دیدم آن طورکه آنها میگویند نیست. البته ممکن است سلیقه خاصی را اعمال کرده باشد که من قبول نداشته باشم؛ ولی آنطور که اینها دارند رویش تبلیغ میکنند نیست.»(5)
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
موخره:
گویی نام شریعتی که میآید جوانهایی در ذهن تداعی میشوند که سراسر شوق و اشتیاق برای شنیدن و آموختن؛ آن هم از سرچشمهای سرشار از فکر و اندیشه اسلامی، گوهر نابی که نباید بههیچ بهایی فروخته شود جز اسلام. امروز که شریعتی هجرت کرده است و جز کتابهای کاغذی و نوارهای کاست برای نسل دیروز و امروز، چیزی به یادگار نگذاشته، مشتاقان امروزی چیز زیادی برای درک توشه تفکر شریعتی ندارند.
شریعتی، دیروز در میان آن همه علاقمند تنها بود و شاید اگر نیک بنگریم امروز تنهاتر هم شده باشد. شاید به عقیده برخی بزرگان، افکار و اندیشههای شریعتی نتواند راهگشای همه مسائل امروزی ما باشد. اما در این بازاری که هر کس بر خود روا میداند گاه از سر دوستی و موافقت بر او ظلم کند و گاه از روی درک ناصحیح یا عداوت(6) بر او و ساحت اندیشهاش بتازد، خواستیم تا سراغی از دکتر بگیریم؛ شاید ساعتی با تنهاییهایش همراه شده باشیم و سرانجام اینکه:
انشاالله که آرمانهای او و آرمانهای امت اسلامی ما را یگانه هستی بخش عالم، با تعجیل در فرج ناجی بشریت به تحقق برساند. روحش شاد و حقیقت اساطیریاش شفیع روز موعود...
پینوشت:
*- شریعتی«مظلوم، تا همیشه... 1
1- روزنامه همشهری، مورخ پنجشنبه 26/3/1379
2- ماهنامه فرهنگی آموزشی رشد معلّم.
3- مجموعه آثار- جلد 22- صفحات 309- 312.
4- کتاب شریعتی در جهان- تدوین و ترجمه: حمیداحمدی – صفحه 194.
5- کتاب دکترعلی شریعتی از دیدگاه شخصیتها- به کوشش حجهالاسلام جعفر سعیدی- صفحات79و 80.
6- عداوت، با اختلاف نظر، حتی از نوع شدیدش متفاوت است، آن را در کتاب «بررسی و تحلیل نهضت امام خمینی» خواهید یافت!
سایرمنابع:
کتاب چرا هوادار شریعتی شده ام؟(دکتر حسین رزمجو)
باشگاه اندیشه